Thread


"حَی‌عَلی‌البُکاء"
میشنوی؟از کوچه پس کوچه های شهر صدای "حَی‌عَلی‌العَزا" بلند شده.وقت آن است که پیراهن های مشکیِ انتهای کمد رابیرون بیاوریم و تن کنیم؛ برای عزای حسینِ فاطمه،برای دل هایی که بی‌قرارِماهِ عزا بودند و حال زیر خروارها خاک خفته‌اند، برای تمام بغض هایی که در دامان‌مان جمع کردیم تا درروضه های حضرت بکشند.
آقای اباعبدالله؛ما آماده‌ایم تابرایتان گریه کنیم،حالا بیشتر درک می‌کنیم روضه‌هایتان را.برای علی‌اصغرتان اشک میریزیم و یاران ها ازجلوی چشمانمان میگذرند، برای علی‌اکبرتان زجه می‌زنیم و حمید‌مهری‌هاوتازه عروس‌هایشان از ذهن‌مان عبور میکند، برای عباس‌تان زارمی‌زنیم و حاجی‌زاده‌ها درذهن‌مان نقش می‌بندد.
برای رقیه‌ٔ‌تان ناله میکنیم و کاپشن صورتی‌ها جلوی چشمانمان پر پرمی‌شوند.برای قاسمِ برادرتان شیون میکنیم و امیرعلی‌های نوشکفته‌ٔ‌مان پیش چشمان‌مان پاره پاره می‌شوند.آقای‌من،شهامت خواهرتان زینبِ‌بنت‌ِ‌علی را هم در چشمان سحرامامی دیدیم.حال شما ماندید و آقای ما.سیدعلیِ ما..
ما تا پای جان،تا رژفای وجود سربازِ فرزندشماییم و از شما برای یاریِ‌مان در این امرِ‌کبیر مسئلة میجویم.الاایهاالحال درک عاشورای حسین دشوار نیست مگر وجود مالِ‌حرام یا اشکالِ نطفه!خدای شمارا سپاس که رسیدیم به چند قدمیِ محرم‌تان..
ما یک سالِ تمام همه ی اشک ها و بغض هایمان را در بقچه‌ای گوشه‌ی اتاق جمع کرده‌ایم که در محرم‌تان آن را بگشاییم.آقای امام حسین که جان به قربان اسمتان،ما آماده‌ایم با دستانِ خالی،با چشمان حسرت‌بار،با قلب های خسته،که چایِ روضه‌ٔتان تیمار کند تن های رنجورمان را.
سخن دل به درازا کشید و القصه که ما بی‌شما و خاندان‌تان هیچ هستیم،هیچ.
17:34 - 24 June 2025



5 Replies